بایگانی دسته: هنر

وُلاگدا

وُلاگدا، وولاگدا

«وُلاگدا» (Vologda) یکی از شهرهای مهم تاریخی و توریستی روسیه در ۵۰۰ کیلومتری شمال مسکو است.
در این شهر که روی رودخانه «وُلاگدا» واقع شده، حدود ۲۵۰ بنای تاریخی وجود دارد که جزو میراث فرهنگی روسیه محسوب می شوند.
از مهم ترین صنایع دستی این شهر، توری بافی یا قلاب بافی است که در دنیا به دلیل ظرافت و زیبایی به توری بافی «وُلاگدا» (Vologda lace) یا قلاب بافی روسی شهرت دارد.
کره «وُلاگدا» هم خیلی معروف است.

نسخه فیس بوک: https://goo.gl/POh1qO

عکس های سورئال با حیوانات

Katerina Plotnikova

این عکس ها به قدری شهرت پیدا کرده اند که احتمالا برایتان تکراری است.
خانم «کاترینا پلوتنیکووا» (Katerina Plotnikova) عکاس روس، این عکس ها را با کمک چند تربیت کننده حرفه ای حیوانات تهیه کرده است.

صفحات این عکاس:
www.facebook.com/KaterinaPlotnikovaPhotography
www.500px.com/katerina_plotnikova

با تشکر از آقای بابک حاجی‌زاده برای پیشنهاد این مطلب.

Katerina Plotnikova

Katerina Plotnikova

Katerina Plotnikova

Katerina Plotnikova

Katerina Plotnikova

ادامه‌ی خواندن

داستان عشق پنهان نیکلای و مروارید

عشق پنهان نیکلای و مروارید

تا حدود ۱۶۰ سال پیش، رعیت‌داری در روسیه رواج داشت و بیشتر از ۸۰ درصد جامعه را رعیت‌ها تشکیل می‌دادند. در مقابل، نجیب‌زادگانی بودند که هر‌طور می‌خواستند با رعایای خود رفتار می‌کردند. رعیت‌ها از بسیاری از حق و حقوق محروم بودند و از جمله آن‌ها، حق ازدواج با نجیب‌زادگان را نداشتند.
زمانی که رعیت‌داری در روسیه لغو شد (۱۸۶۱)، روسیه به اندازه ایران امروز، یعنی حدود ۷۵ میلیون نفر جمعیت داشت.

حدود ۲۵۰ سال پیش (یعنی در زمان «کریم خان زند») در این جامعه به شدت طبقاتی، «کاترین کبیر» به قدرت رسید. زنی اصالتا آلمانی (اهل پروس) که ۳۰ و اندی سال حکمرانی‌اش به «دوران طلایی» تاریخ روسیه معروف است. در دوران او روسیه قدرتمندتر شد و فرهنگ و هنر رو به رشد گذاشت. با این وجود بسیار خوشگذران و ولخرج بود و در دوران او رعیت‌ها فقیرتر و اربابان پول‌دارتر شدند.

خاندان نجیب زاده «شـِرِمی تی یـِف» (Sheremetev) هم از این دسته بودند که هر روز بیشتر و بیشتر به املاک و ثروت خود افزودند. فرودگاه بین المللی «شرمیتوا» در شمال غرب مسکو، در منطقه‌ای که املاک این خانواده بوده واقع شده.

«نیکلای شـِرِمی تی یـِف» یکی از اعضای این خاندان نجیب‌زاده بود که از «سنت پترزبورگ»، پایتخت آن زمان، به مسکو فرستاده شد تا یک بانک را اداره کند. او که تحصیل‌کرده اروپا بود و شیفته موسیقی، یک مجموعه فرهنگی برای آموزش هنر به رعیا تاسیس کرد.

یکی از شاگردان این مجموعه فرهنگی، دختر یک آهنگر بود به نام «پراسکوویا» (Praskovia). این دختر آن چنان با استعداد بود که تا سن ۱۷ سالگی به زبان فرانسه و ایتالیایی تسلط پیدا کرد، هارپ می‌نواخت و در اپرا و بازیگری تئاتر بسیار توانمند بود، به طوری که به او نام هنری «ژِمچوگُوا» (Zhemchugova) (به معنی مروارید) دادند.
در یکی از نمایش‌های تئاتر، «کاترین کبیر» به قدری مجذوب اجرای او شد که بعد از نمایش با این بازیگر جوان دیدار کرد و به او یک انگشتر الماس هدیه داد.

در همین سال‌ها بود که داستان رابطه عاشقانه او با «نیکلای شـِرِمی تی یـِف» بر سر زبان‌ها افتاد. درز کردن این خبر می‌توانست برای نیکلای گران تمام شود. رعیت هر‌چقدر هم که هنرمند و معروف، در یک خانواده نجیب زاده، حتی در حد یک معشوقه هم جایگاهی نداشت. حتی کلیسای ارتودوکس هم از این بی عدالتی حمایت می‌کرد.

با این وجود رابطه نیکلای و «مروارید» ادامه پیدا کرد. نیکلای جوان به یکی دیگر از املاک «شـِرِمی تی یـِف» در شرق مسکو، در منطقه‌ای به نام «کوسکووا» (Kuskovo) نقل مکان کرد و طور مخفیانه با معشوقه هنرمند و بازیگرش به زندگی ادامه داد.

چند سال بعد، نیکلای به یک سمت دولتی در دربار منصوب شد و با «مروارید» به سنت پترزبورگ رفت و همچنان رابطه عاشقانه‌اش را مخفی نگاه می‌داشت. در همین زمان، «مروارید» به شدت بیمار شد و از فعالیت هنری فاصله گرفت.
نیکلای مجموعه فرهنگی‌اش را تعطیل کرد، کل خانواده «مروارید» را از رعیت بودن رسما آزاد کرد و با صرف هزینه زیاد، شجره‌نامه جعلی از اروپا تهیه کرد تا به دروغ به خانواده‌اش بگوید که «مروارید» از یک خانواده نجیب‌زاده اهل لهستان است.

به این ترتیب این دو عاشق و معشوق در سال ۱۸۰۱ طی مراسمی مخفی در مسکو ازدواج کردند.
چند ماه بعد «مروارید» باردار شد و بلافاصله بعد از زایمان، حالش رو به وخامت گذاشت و پس از چند ماه در سن ۳۵ سالگی درگذشت.

«مروارید» وصیت کرده بود تا مبالغ قابل توجهی صرف فقرا و بچه‌های یتیم و همین‌طور تهیه جهیزیه (به روسی «پریدانایه») برای دختران دم‌بخت شود.
نیکلای به وصیت همسرش عمل کرد و به یاد او، نوانخانه‌ای در مرکز مسکو راه انداخت. در دوران شوروی این مرکز به موسسه تحقیقات پزشکی بدل شد و امروز بزرگ‌ترین و تخصصی‌ترین مرکز سوانح و اورژانس مسکو (Sklifosovsky Institute) است.
گفتنی است که رایزنی فرهنگی ایران در نزدیکی این مرکز واقع شده‌است.

و اما حاصل این عشق ممنوعه و پنهان.
خبر پسر دار شدن نیکلای، خانواده «شـِرِمی تی یـِف» را برآشفته کرد. اقوام نیکلای به ملک و املاک بی‌وارث چشم داشتند و تولد «دیمیتری» تمام اهداف آن‌ها را نقش بر آب می‌کرد. برای همین، سعی کردند تا پسربچه را از هر طریقی که شده بکشند، اما موفق نشدند.

«دیمیتری شـِرِمی تی یـِف» راه پدر و مادرش را ادامه داد. بسیار نیکوکار بود و از اشرافی‌گری دوری می‌کرد. یک مدرسه موسیقی رایگان راه‌اندازی کرد و سالانه صدها جهیزیه می‌داد و به طور ناشناس به فقرا کمک می‌کرد و مدرسه و کلیسا می‌ساخت.

داستان عشق پنهان نیکلای و «مروارید» موضوع چندین کتاب در روسیه و کشورهای غربی بوده است.

بهروز بهادری فر

ایگور آلِینیکوف، تصویرساز روس

ایگور آلِینیکوف (Igor Oleynikov)، متولد ۱۹۵۳ در مسکو، یکی از تصویرسازان معروف و پرکار روس است.
از او کتاب های روسی و خارجی بسیاری منتشر شده و مدتی هم در زمینه انیمیشن فعالیت داشته است.
وبلاگ Игорь Олейников

ادامه‌ی خواندن

عکس های رنگی از روسیه صد سال پیش

Sergey Prokudin-Gorskyسرگی پروکودین-گورسکی (Sergey Prokudin-Gorsky) شیمیدان و عکاس روس است که بین سال های ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۲ به سفر و مستند سازی امپراتوری روسیه مشغول بود.
این اشراف زاده روس، شیمی را نزد دمیتری مندلیف، پایه‌گذار جدول تناوبی عناصر شیمیایی فرا گرفت و سپس به برلین رفت و به یادگیری فتوشیمی پرداخت.
پس از آن با ابداع یک تکنیک خاص، هر عکس را سه بار روی صفحه‌های شفاف شیشه‌ای و با فیلترهای قرمز و آبی و سبز می‌گرفت. گرفتن هر عکس بین یک تا سه ثانیه طول می کشید. هنگامی که این تصاویر با هم روی پروژکتور به نمایش در می‌آمدند، تبدیل به یک عکس تمام رنگی می‌شدند.

او برای این پروژه، از تزار نیکلای دوم مجوز های لازم را گرفته بود. تزار حتی به وی یک واگن قطار هدیه داده بود که او از آن به عنوان تاریکخانه استفاده می کرد.
او در سال ۱۹۱۸ روسیه را ترک کرد و مدتی را در نروژ و بریتانیا سپری کرد و سپس در فرانسه سکونت گزید.
خانواده‌اش، صفحه‌های شفاف شیشه‌ای را که او با آنها عکس می‌گرفت، در زیرزمین خانه پاریس نگه داشتند و در سال ۱۹۴۸ به همراه عکس‌ها، به کتابخانه کنگره آمریکا فروختند.

بهروز بهادری فر


ملوانان کشتی بخار شکسنا در آبراه ولگا-بالتیک


صومعه «سالاوکی»


یونانیان ساکن گرجستان، مشغول درو چای. امروزه تقریبا از آنها اثری نمانده است.

ادامه‌ی خواندن

رقص دختر روس با ۶ آهنگ ایرانی


آناستاسیا، دختر روس، بدون هیچ تمرین قبلی، با ۶ آهنگ ایرانی می رقصد.
جاهلی، دختر ایرونی، مشتی ماشالا، شب بود بیابان بود، کردی، بندری

تهیه کننده: بهروز بهادری فر

لینک دانلود:
goo.gl/39avIr
۹۶ مگابایت (کیفیت ۱۰۸۰p)

goo.gl/ca9HZh
۶۱ مگابایت (کیفیت ۷۲۰p)

goo.gl/1MCnvc
۲۹ مگابایت (کیفیت ۴۸۰p)

لطفا ما را دنبال و به دوستان خود معرفی کنید!
تلگرام: telegram.me/iloverus
یوتیوب: goo.gl/vQKFiv
ساندکلاود: goo.gl/t9w4P9
فیس بوک: goo.gl/XWfPVU
اینستاگرام: goo.gl/bhGT4m

لالایی روسی


(لالایی قزاق، اثر میخاییل لرمانتوف)
بخواب پسرکم، بخواب خوشگلکم.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
ماه از تو آسمون داره تو رو تو گهواره تماشا می کنه،
من برات قصه تعریف می کنم،
برات آواز می خونم،
تو آروم بگیر بخواب.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
بزرگ می شی، پهلوان می شی، یه قزاق دلاور می شی.
یه روز میاد که باید بری و من ازت خداحافظی کنم،
و تو از دور برام دست تکون می دی.
اون شب چقدر تو خلوت و تنهایی تلخ خودم اشک بریزم.
فرشته من، آرام و شیرین بگیر بخواب.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
از دوری و دلتنگی تو عذاب می کشم،
و هیچ کس نمی تونه منو دلداری بده.
هر روز برات دعا می کنم و هر شب به فال متوسل می شم.
دلم بهم می گه که تو هم تو سرزمین غریب دلت برای من تنگ شده.
حالا که هنوز این چیزا رو نمی فهمی، آروم بگیر بخواب.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
وقتی منو ترک می کنی بهت تمثال یک قدیس می دم که با خودت ببری.
وقتی در درگاه خدا دعا می کنی، این تمثال رو بذار جلوی چشمات.
و وقتی که داری برای یک جنگ و نبرد سخت آماده می شی،
به یادت مادرت باش.
بخواب پسرکم، بخواب خوشگلکم.
لا لا لا لا لا لا لا لایی


گربه های خاکستری،
با دم های سفید،
داشتند از این خیابون به اون خیابون می دویدند،
و ماسه های خواب آور جمع می کردند.
گربه کوچولو بیا و شب خونه ما بخواب و گهواره بچه من رو تکان بده.
منم به خاطر زحمتی که می کشی بهت جایزه می دم.
یه پارچ شیر و یه تیکه پیراشکی بهت می دم.
بخور ولی خورده نان رو رو زمین نریز.
بیشتر از این هم چیزی نخواه.
آی گربه ها، آی گربه ها،
ماسه های خواب آور بیارین.


این آهنگ بیشتر از ۴۰ سال شب ها از تلویزیون روسیه پخش می شده است. یعنی چند نسل با این آهنگ خاطره دارند.
ویدئو: http://youtu.be/21BCLpaYjKU
اسباب بازی ها خسته شدن و خوابشون برده
کتاب ها هم خوابیدن.
بالش و پتو منتظر هستن بچه ها.
حتی افسانه ها هم می رن بخوابن که شب بیان به خواب ما.
به افسانه ها بگو لا لا لا لا شب بخیر.
توی خواب می تونی سوار ماه بشی.
یا می تونی سوار اسب بشی و بری بالای رنگین کمون.
یا با فیل دوست بشی و به پر سیمرغ دست بزنی.
چشمات رو ببند.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
همه آدما شب باید بخوابن.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
فردا دوباره یک روز جدید میاد.
امروز خیلی خسته شدیم.
به هم می گیم شب بخیر.
چشمات رو ببند.
لا لا لا لا لا لا لا لایی


لا لا لا لا لا لا لا لایی
لبه تخت نخواب.
اگر نه یک بچه گرگ خاکستری میاد، پهلوت رو می گیره تو دهنش،
و تو رو با خودش می بره جنگل.
اونجا پرنده ها سر و صدا می کنن و نمی ذارن بخوابی.


بخواب خوشبختی من، بخواب.
همه چراغ های خونه خاموش شدن،
همه درها هم بسته شدن.
موش کوچولو پشت بخاری خوابش برده.
پرنده های کوچولوی توی باغ هم دیگه خوابیدن.
ماهی توی حوض هم خوابه.
دیگه چشاتو ببند و بخواب.
بخوای خوشبختی من.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
جوجو کوچولوی من زندگی شیرینی داره.
هیچ غم و غصه ای نداره.
هرچی اسباب بازی و شیرینی بخواد داره.
هرچی بازی بخواد، تو زندگی اش هست.
هرچی لازم باشه مادر برای بچه اش فراهم می کنه،
تا بچه یه وقت گریه نکنه.
ای کاش همیشه اینجوری باشه.
بخواب خوشبخی من، بخواب.

گردآوری و ترجمه: بهروز بهادری فر

باریس ویناگرادوف، نگارگر روس

باریس ویناگرادوف (Boris Vinogradov) هنرمند روس، متولد تاشکند است؛ پایتخت ازبکستان امروزی و بخشی از اتحاد جماهیر شوروی آن زمان.
بعد از تحصیل در رشته هنر در تاشکند، با مکاتب هرات و تبریز و بخارا آشنا شده و به نگارگری روی می آورد.
حدود ده سال پیش، بعد از سال ها تولید و فروش آثار نگارگری در تاشکند، به مسکو آمد و شرکت طراحی گرافیک کوچکی راه اندازی کرد.
امروز که ۴۷ سال دارد، از این که به دلیل عدم امکان نمایش و فروش آثارش، بیشتر وقتش صرف تولید کارهای گرافیکی بازارپسند می شود، ابراز نارضایتی می کند.
توضیح این که مینیاتورهای روسی «پالخ» (Palekh) شباهت زیادی به بعضی از مکاتب نگارگری ایرانی دارد.
به زودی مطلبی جداگانه درباره مینیاتور روسی خواهیم داشت.

ادامه‌ی خواندن