(لالایی قزاق، اثر میخاییل لرمانتوف)
بخواب پسرکم، بخواب خوشگلکم.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
ماه از تو آسمون داره تو رو تو گهواره تماشا می کنه،
من برات قصه تعریف می کنم،
برات آواز می خونم،
تو آروم بگیر بخواب.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
بزرگ می شی، پهلوان می شی، یه قزاق دلاور می شی.
یه روز میاد که باید بری و من ازت خداحافظی کنم،
و تو از دور برام دست تکون می دی.
اون شب چقدر تو خلوت و تنهایی تلخ خودم اشک بریزم.
فرشته من، آرام و شیرین بگیر بخواب.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
از دوری و دلتنگی تو عذاب می کشم،
و هیچ کس نمی تونه منو دلداری بده.
هر روز برات دعا می کنم و هر شب به فال متوسل می شم.
دلم بهم می گه که تو هم تو سرزمین غریب دلت برای من تنگ شده.
حالا که هنوز این چیزا رو نمی فهمی، آروم بگیر بخواب.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
وقتی منو ترک می کنی بهت تمثال یک قدیس می دم که با خودت ببری.
وقتی در درگاه خدا دعا می کنی، این تمثال رو بذار جلوی چشمات.
و وقتی که داری برای یک جنگ و نبرد سخت آماده می شی،
به یادت مادرت باش.
بخواب پسرکم، بخواب خوشگلکم.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
گربه های خاکستری،
با دم های سفید،
داشتند از این خیابون به اون خیابون می دویدند،
و ماسه های خواب آور جمع می کردند.
گربه کوچولو بیا و شب خونه ما بخواب و گهواره بچه من رو تکان بده.
منم به خاطر زحمتی که می کشی بهت جایزه می دم.
یه پارچ شیر و یه تیکه پیراشکی بهت می دم.
بخور ولی خورده نان رو رو زمین نریز.
بیشتر از این هم چیزی نخواه.
آی گربه ها، آی گربه ها،
ماسه های خواب آور بیارین.
این آهنگ بیشتر از ۴۰ سال شب ها از تلویزیون روسیه پخش می شده است. یعنی چند نسل با این آهنگ خاطره دارند.
ویدئو: http://youtu.be/21BCLpaYjKU
اسباب بازی ها خسته شدن و خوابشون برده
کتاب ها هم خوابیدن.
بالش و پتو منتظر هستن بچه ها.
حتی افسانه ها هم می رن بخوابن که شب بیان به خواب ما.
به افسانه ها بگو لا لا لا لا شب بخیر.
توی خواب می تونی سوار ماه بشی.
یا می تونی سوار اسب بشی و بری بالای رنگین کمون.
یا با فیل دوست بشی و به پر سیمرغ دست بزنی.
چشمات رو ببند.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
همه آدما شب باید بخوابن.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
فردا دوباره یک روز جدید میاد.
امروز خیلی خسته شدیم.
به هم می گیم شب بخیر.
چشمات رو ببند.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
لا لا لا لا لا لا لا لایی
لبه تخت نخواب.
اگر نه یک بچه گرگ خاکستری میاد، پهلوت رو می گیره تو دهنش،
و تو رو با خودش می بره جنگل.
اونجا پرنده ها سر و صدا می کنن و نمی ذارن بخوابی.
بخواب خوشبختی من، بخواب.
همه چراغ های خونه خاموش شدن،
همه درها هم بسته شدن.
موش کوچولو پشت بخاری خوابش برده.
پرنده های کوچولوی توی باغ هم دیگه خوابیدن.
ماهی توی حوض هم خوابه.
دیگه چشاتو ببند و بخواب.
بخوای خوشبختی من.
لا لا لا لا لا لا لا لایی
جوجو کوچولوی من زندگی شیرینی داره.
هیچ غم و غصه ای نداره.
هرچی اسباب بازی و شیرینی بخواد داره.
هرچی بازی بخواد، تو زندگی اش هست.
هرچی لازم باشه مادر برای بچه اش فراهم می کنه،
تا بچه یه وقت گریه نکنه.
ای کاش همیشه اینجوری باشه.
بخواب خوشبخی من، بخواب.
گردآوری و ترجمه: بهروز بهادری فر